سالم سدید
در دهههای اخیر در بین حوادث طبیعی که جمعیت انسانی را تحت تأثیر قرار داده، فراوانی پدیده خشکسالی از نظر درجه شدت، طول مدت، مجموع فضای تحت پوشش، تلفات جانی، خسارات اقتصادی و اثرات اجتماعی درازمدت در جامعه، بیشتر از سایر بلایای طبیعی بوده است. هر پیشامد طبیعی غیرمترقبه و در موارد ناگهانی که موجب تضعیف و نابودی توانمندیهای اقتصادی، اجتماعی و فزیکی مانند خسارات جانی و مالی، تخریب تأسیسات زیربنایی، منابع اقتصادی و زمینههای زوال اشتغال جامعه را فراهم آورد، به عنوان بلای طبیعی قلمداد میشود.
پدیده خشکسالی در طول نیمه دوم قرن بیستم نمود زیادی یافته و موجب از دسترفتن محصولات کشاورزی و ظهور بلایای مختلف نظیر قحطیهای گسترده شده است. حداقل در طول ۳۰۰ سال گذشته، وقوع خشکسالیهای شدید و مستمر، در دورههای زمانی مختلف بسیاری از نقاط کره زمین را مورد تهدید قرار داده و موجب ویرانی و تخریب گردیده است. از این میان، میتوان به خشکسالی و قحطی اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی (دوران سلطنت محمد ظاهر) در افغانستان، خشکسالی بزرگ دهه ۱۹۳۰ در امریکا و خشکسالیهای ویرانگر کشورهای منطقه ساحلی افریقا بین سالهای ۱۹۷۳-۱۹۶۸ و دهه ۱۹۸۰ اشاره نمود.
خشکسالی به وجود آورنده شبکهای از اثراتی است که بسیاری از بخشهای اقتصادی را در برگرفته و تاثیر بسیار فراتر از سایر بلایایی طبیعی دارد. این پیچیدگی به دلیل آن است که که آب از جمله ملزومات اساسی برای تولید کالاها و ارائه خدمات میباشد.
به طور کلی اثرات خشکسالی در افغانستان را میتوان به نوع مستقیم و غیرمستقیم تقسیم نمود. کاهش سطح زیر کشت محصولات زراعتی، کاهش حاصلخیزی مراتع و جنگلها، کاهش سطح آب زیرزمینی، افزایش مرگ و میر حیوانات و افزایش خسارات وارده به حیات وحش از نمونههای اثرات مستقیم این پدیده است. از سوی دیگر کاهش تولید و سطح زیرکشت محصولات زراعتی میتواند منجر به کاهش درآمد کشاورزان و شاغلین این بخش، افزایش قیمت غذا، رشد بیکاری، کاهش درآمدهای مالیاتی و افزایش جرایم از اثرات غیرمستقیم خشکسالی محسوب میگردند.
براساس آمارهای وزارت زراعت، در افغانستان حدود ۳٫۵ میلیون هکتار زمین آبی است که سالانه ۲٫۲ میلیون هکتار آن زیر کشت میرود. افزون براین حدود ۳٫۷ میلیون هکتار زمین للمی/ دیمی نیز دارد که میزان کشت در آن مستقیماً به میزان بارندگی بستگی دارد. پیشبینی میشود که زمینهای زراعتی بنابر نبود آب کافی، حاصلی نخواهند داشت. همچنان ۶۰ درصد از بازار افغانستان به زراعت وابسته بوده و ۸۰ درصد درآمد سرانه خانوادهها در روستاها نیز از طریق زراعت تامین میشود. اگر دولت تدبیری برای نجات از فاجعه خشکسالی نسنجد، شاید خشکسالی امسال در ولایتهای غربی و مرکزی به یک فاجعه تمام عیار تبدیل شود. چون زندگی مردم این مناطق کاملاً وابسته به همان زمینهای کم حاصل شاناند. اگر محصولات زراعتی شان ساقط گردد، دیگر دست مایهای برای زیستن ندارند. ضمن اینکه گستردهترین اثرات خشکسالی، اثرات تحمیل شده بر بخش زراعتی میباشد و اقتصاد خانوادهها وابستگی قابل توجهی به بخش کشاورزی دارد و با کاهش ظرفیت اقتصادی این بخش، اقتصاد خانواده به مخاطره افتاده و پیامدهای بعدی مانند به مخاطره افتادن امنیت غذایی خانوادهها…را به دنبال خواهد داشت. برعلاوه اینکه وقوع خشکسالیهای اخیر و کمبود شدید آب در ولایتهای غربی سبب فقر و بیکاری شده است.
بنابراین انتظار مردم از حکومت مرکزی این است که با برنامهریزی قوی از بروز بحرانهای ناشی از خشکسالی در کشور جلوگیری کند. با این حال، کمبود آب نه تنها یک بحران جدی است؛ بلکه بحران جدیتر از آن فقدان مدیریت موثر منابع آبی است، ذخیره و کنترل آب اکنون به یک بحران جدی در کشور تبدیل شده است؛ که در زمینه مدیریت منابع آبی در کشور افراد متخصص و ورزیده به کار گماشته شود و پروژههای زیربنای بدون تبعیض اجرا شود.